محمدپارسا جانمحمدپارسا جان، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

نفس مامان و بابا

رویداهای مهم رشد زبان

سن                             رویداد مهم نوزاد                             گریه می کند. 2-1 هفتگی                    گریه می کند،گریه های متفاوت برای ابراز درد،گرسنگی و بی حوصلگی 6هفتگی تا 2ماهگی         اه یا اوه 4-5&...
15 دی 1392

یازده ماهگی محمدپارسا جان مبارک!

پسرم، عشقم، عمرم، نازنینم، امروز یازده ماهه شدی. یازده ماهگیت مبارک عزیز دلم. پسرم حالا که یازده ماهه شدی خیلی کارهای جدید یاد گرفتی. موقع خدا حافظی دست کوچولوتو تکون میدی و بای بای می کنی. بازی گل یا پوچ رو بلدی. یاد گرفتی موهاتو شونه بزنی .بلدی به تنهایی اب بخوری. وسایل بازی رو با یک دست روی زمین می کشی و باهاشون چهار دست و پا میری (مثل حالت ماشین بازی) البته ماشین بازی رو هم خیلی دوست داری و فقط با ماشینی که عمه حدیث بهت هدیه داده بازی می کنی. وقتی می پرسیم مامان کو؟ بابا کو؟ با نگاه کردن به ما نشون میدی. حرفهایی که این روزها می زنی : الو، له لو، بلو ، ای دو ، ماما و بابا هست که در طول روز مدام تکرار می کنی. مبل رو م...
11 دی 1392

کتاب نی نی

چند تا کتاب آموزشی واسه محمدپارسا خریدم.علاوه بر تبلیغات فروشنده به نظر خودم هم کتاب های جالب و مفیدی اومد. عکس هاشو می گذارم ببینید چون ممکنه تا چند روز آینده اثری ازشون باقی نمونه، چون پسرم شدیداً‌ به این کتابهاعلاقه نشون میده. اگر از دوستان کسی از کتاب یا وسیله آموزشی استفاده می کنه که بنظرش مفیده ممنون میشم بهم اطلاع بده. ادامه مطلب را ببینید... عکس زیر مربوط فلش کارت هست که آموزش بازی های کودکانه از بدو تولد است ...
10 دی 1392

اشاره

توی پست دوستی خوندم که مادر ماه را به کودکش نشان داده بود و کودک ماه را دیده بود و معنی اش را درک کرده بود. این موضوعی هست که چند روزی می شود حواسم به آن است. منظورم اینست که وقتی به محمدپارسا با انگشتم چیزی را نشان می دهم او فقط به نوک انگشتم نگاه می کند مثلاً وقتی به دریا رفتیم با دستم دریا را به او نشان دادم او فقط به انگشتم نگاه می کرد،این موضوع دارد نگرانم می کند. خدا کند که فقط مشکل عجول بودن من باشد.   ...
6 دی 1392

ییلاقات پونل به روایت تصویر

محمدپارسا روز جمعه ١٠خرداد به ییلاقات پونل رفت.مسیرجنگلی بسیار زیبا و دیدنی داره.پسملی که حسابی لذت برد. هوای بسیار عالی با مناظر چشم نواز و ما دلمون نمیومد عصر اونجا رو ترک کنیم.  چند عکس زیر رو با همکاری محمدپارسا گرفتم ببینید.   ...
5 دی 1392

تکه ای از بهشت_ییلاقات ماسوله

از بس با محمدپارسا مشغولم فرصتی پیدا نمی کنم تا وقایع را در وبلاگ ثبت کنم. به همین علت پستهام با تاخیر ثبت میشه.البته سررسیدی تهیه کردم و وقایع و خاطرات را در آن ثبت می کنم تا چیزی جا نمونه.این پست هم برای آخرین روز شعبان هست.یعنی روز قبل ماه رمضان که به ییلاقات ماسوله رفتیم. در تابستان هم هوای خیلی خنکی داره،خنک که چه عرض کنم تقریباً سرد بود. حسابی به پسری لباس پوشوندم ونگران سرما خوردنش بودم که خدا رو شکر به خیر گذشت.عکس های زیرو همون روز گرفتم تا با دیدنش بازهم لذت ببریم.   ...
5 دی 1392