محمدپارسا جانمحمدپارسا جان، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

نفس مامان و بابا

شمارش معکوس

1391/11/4 21:05
704 بازدید
اشتراک گذاری

صبح روزاول بهمن رفتیم کلینیک تا برای آخرین بار سونوگرافی رو انجام بدم و تو رو برا آخرین بار توی مونیتورش ببینم.چند ساعتی منتظر موندیم آخه اونجا همیشه شلوغه.بالاخره نوبتم شد.خانم دکتر شروع کرد به وارسی کردن.منتظر بودم تا وزنت رو بگه می خواستم ببینم تو 5 هفته شیرمرد کوچک تپل شده یا نه؟ وزنت رو اعلام کرد. ماشالاه پهلونی شدی واسه خودت.دیگه از فکر زایمان طبیعی هم بیرون اومدم.خدا رو شکر همه چی خوب بود و ریه هات هم کامل شدند.بعدازظهرساعت 4.30 به مطب دکترم رفتیم.دومین نفر رفتم داخل تا آخرین ویزیت قبل از زایمان رو انجام بده.طبق آخرین سونوتاریخ زایمان را 15 بهمن زده بودن.پس نمیشد تاریخ تولد من و تو یکی باشه اخه تولد من 17 بهمن هست.دکتر گفت 9 بهمن خوبه؟گفتم 11 بهمن. به تقویم رومیزیش نگاه کرد گفت 10 ام خوبه روز ولادت هم هست. ولی من گفتم حالا که با تاریخ تولدم یکی نشده دوست دارم اگه امکان داشته باشه تاریخش 11/11/91 باشه.دکتر هم خندید و گفت امان از دست ریاضی خوانده ها!!!انگاری که از دست معلم ریاضی پسرش شاکی بود گفت جلسه ای 120 تومن میگیره تغییری هم در پسرم نمی بینم. میتونی به پسرم درس بدی؟!منم که از درس دادن به پسرا خوشم نمیاد گفتم نی نی ام بدنیا بیاد می خوام واسه دکترا بخونم.حالا نمیدونم پسرم اجازه میده یا باید تمام وقت در اختیارش باشم.بعد فکر بچگانه ای از ذهنم عبور کرد که حالا دکتر پیش خودش فکری نکنه روز عمل جبران کنهنیشخندفورا گفتم هروقت تونستم چشم در خدمت هستم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)