محمدپارسا جانمحمدپارسا جان، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

نفس مامان و بابا

بدون عنوان

1393/4/22 14:24
256 بازدید
اشتراک گذاری

چقدر بده آدم دلش پر باشه و نتونه حتی توی دنیای مجازی راحت حرف بزنه. ناراحتم از دست اونایی که میان و سرک می کشن تا ببینن چه خبره، در حالیکه می تونن توی دنیای واقعی ازت بپرسن.خب دیگه چه خبر؟! کاش بدونم چرا بعضی ها اینجورین؟!سوال

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (7)

مهدیه
22 تیر 93 14:38
درک میکنم!
مامان محمدپارسا
پاسخ
حرص ادم درمیاد بخدا
ارسطو و مامانش
23 تیر 93 3:38
منم درک میکنم
مامان محمدپارسا
پاسخ
ممنون از درکت عزیزم.اصلا هم دوست ندارم پست رمزدار بزارم و حرف بزنم.
مامان روژینا
23 تیر 93 12:12
چی بگم والا خواهر خیلی چیزارو نمیشه گفت
مامان محمدپارسا
پاسخ
من آدمی هستم که کسی ازم چیزی بپرسه راست و حسینی می گم و توضیح می دم اما انگار عارشون میاد ازم بپرسم بصورت کاملا موذیانه ای میان...
الهه مامان ابوالفضل
24 تیر 93 8:49
همه جا این مشکل هست راحترین کار اینه که بهش فکر نکنی شکستشون بدی
مامان محمدپارسا
پاسخ
هی وای همه این مشکلو دارن!بله الهه جون ما می توانیم
مریم مامان دونه برفی
25 تیر 93 9:33
ای واااااااای مثل اینکه باز هم من از مامانهای همشهری جاموندم حااااااااضر ... میتونید تو همدردی رو من هم حساب کنید غصه نخور قربونت برم
مامان محمدپارسا
پاسخ
نه عزیزم جا نموندیمیدونیم که سرتون شلوغه.ممنون که تشریف آوردین.
مامان ارسطو
25 تیر 93 14:07
شبی است که «لیلة البراتش» خوانند: دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قدر که این تازه براتم دادند
مهدیه
27 تیر 93 16:56
این شبا التماس دعا
مامان محمدپارسا
پاسخ
محتاجیم به دعا