واکسن یک سالگی
امروز ٢١ بهمن من و محمدپارسا و مامانم به مرکز بهداشت رفتیم.آخه دوشنبه هفته پیش برف سنگینی اومده بود و پسرمون هم سرماخورده بود به همین علت با چند روز تاخیر امروز رفتیم.همسری هم به دانشگاه رفته بود .هفته پیش ماشین خوشگلمون کنار خیابون پارک بود توسط یک عدد نامرد با کامیون داغون شد و یارو فرار کرد.حالا ماشین تعمیرگاه هست. ما هم امروز سه تایی با کالسکه به مرکز بهداشت رفتیم البته به خونمون نزدیکه.
اول قد و وزن و دور سر پسرم اندازه گیری شد خدا رو شکر با نمودار پیش میره.پرسیدن مامان و بابا میگه.روی پاش می ایسته جواب دادم تا ٢٠ قدم هم راه رفته قربونش برم.دس دسی هم میکنه.وقتی نوبت واکسن شد گفتن آستینشو بزن بالا.منم فوراً مامانم را صدا زدم و خودم با گریه از اتاق خارج شدم.چه کنم طاقت دیدن اشک پسرمو ندارم.پسر گلم شجاع هست و من بهش افتخار می کنم چون مثل یه مرد موند تا بهش واکسن بزنن و خیلی کمتر از من گریه کرد.گفتن تا آخر ماه هم باید آز ادرار بده.همچنین تا ١٠ روز دیگه ممکنه علایم سرماخوردگی دیده بشه.توکل به خدا ایشالاه که در پسر ما دیده نشه.