محمدپارسا جانمحمدپارسا جان، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

نفس مامان و بابا

17 بهمن 91 و 92

1392/11/17 12:49
267 بازدید
اشتراک گذاری

بالاخره روز تولد منم از راه رسید و اصلاً دلم نمی خواد بدونم که چند ساله شدم!!فقط خدا روشکر می کنم که امسال همه سالم و در خونه خودمون هستیم(فقط سرما خوردیمنیشخند)

پارسال در همین روز محمدپارسا زردی گرفته بود و من باهاش بیمارستان بودم. دو شب در بیمارستان آریا بودیم چون تازه زایمان کرده بودم واسه من هم اتاق گرفتن و هروقت محمدپارسا بیدار میشد به اتاقم می آوردندتا بهش شیر بدم.در اون چند روز پسرم بهم عادت کرده بود و زیر دستگاه نمی موند تا زودتر خوب بشه،مکافاتی بود اون موضوع.منم نشسته بودم همش مثل ابر بهار گریه می کردم . یه خانم پرستار اومد و کمی منو دلداری داد تازه کمی آروم شده بودم که دیدم آقای همسر با یه دسته گل و کادوی تولد اومد پیشم آخه ١٧ بهمن بود و می دونست خیلی واسم مهمه ولی دیگه من مادر شده بودم و سلامتی پسرم از هر چیز برام مهمتر بود. می خواست منو خوشحال کنه که از اون حال هوا بیام بیرون اماااااا در اون لحظه با دیدنش دوباره بغضم ترکید  و های های گریه کردم.خدا روشکر پسرم بعد از ٢ شب بستری بودن مرخص شد اما آثار زردی تا ٢ ماه روی چهره اش بود.خدا روشکر که حالا پسرم سلامت هست.

پ ن: :آقای همسر امسال کادوی تولد را نقدی حساب کردن که دستشون درد نکنه ولی راستش بهم نچسبید، دلم سورپرایز می خواست!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

mahtab
17 بهمن 92 15:05
سلام تولدت مبارک خدا رو شکر که امسال پسرتون سالم در کنارتونه حالا چند ساله شدی؟
مامان محمدپارسا
پاسخ
سلام.ممنونم.عزیزم خودت که بهتر میدونی نباید سن خانم ها رو پرسیداونم از کسی که اینهمه روی سنش حساسه
mahtab
20 بهمن 92 12:59
واقعا؟ سورپرایزم کردی! اصلا فکرش رو هم نمی کردم! پس ارادتمون بیشتر شد...
مامان محمدپارسا
پاسخ
چرا سورپرایز شدی عزیزم؟!
مامان روژینا
23 بهمن 92 9:58
سلام عزیزم تولدت هزاران بار مبارکایشالا سالهای سال شاد و سلانت باشی در کنار خانواده چه عکسای خوشگلی گرفتی از شهرمونا
مامان محمدپارسا
پاسخ
سلام مامان روژینا.ممنونم ازتون هزاران بار. از شهرمون هر جور عکس بگیریم خوشگله