6ماهگی پسرم
امروز جمعه ١١ مرداد ٩٢ مصادف با پایان ٦ ماهگی پسر گلم هست. ٦ ماه زودتر از آنچه که فکرشو می کردم گذشت،البته آسون نبودااا ولی خدا رو شکر. پسرم غذا خوردن رو شروع کرده، میتونه سینه خیز بره و خیلی تلاش می کنه چهار دست و پا بره البته میتونه چندثانیه روی دست و پاش بمونه. عاشق حرکات دستش هستم آخه از مچ می چرخونه انگار که داره می رقصه! جیغ های بلندی می کشه و از شنیدنش لذت می بره. وقتی سینه خیز می ره همش باید مواظبش باشم که موقع غلتیدن خدای نکرده سرش به پایه های مبل و صندلی نخوره، یعنی لحظه ای نمیشه به حال خودش رهاش کنم.البته اگه هم تنها بشه نق می زنه و اگه ببینه خبری نیست گریه می کنه واگه باز ببینه هنوز کنارش نیستم جیغ و سرفه و گریه...امان از دست شیطون بلا! لثه هاش خیلی می خاره و هرچی دم دستش باشه می بره سمت دهنش.نشستن رو خیلی دوست داره و میتونه چند ثانیه تعادلش رو حفظ کنه.از خواب متنفره ومن نمی تونم با این مسئله کنار بیام.خدا کنه هرچه زودتر پسر عزیزم خوابش تنظیم بشه و شبا راحت بخوابه.خدایا از اینکه محمدپارسا رو بهمون دادی ممنونم.