محمدپارسا جانمحمدپارسا جان، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

نفس مامان و بابا

عروسی

1393/3/1 0:27
316 بازدید
اشتراک گذاری

شنبه 27 اردیبهشت دخترداییم اعظم را به خانه بخت فرستادیم. چون روز کاری بود بابا با ما نتونست بیاد و ما به همراه بابابزرگ و مامان بزرگ رفتیم کرج. ساعت 2 بعدازظهر راه افتادیم و به کمک رهیاب ساعت 6 به تالار رسیدیم.تالار باغ قشنگی داشت تا مهمونها برسن چندتا عکس خوشگل گرفتیم. چون فامیلهای داماد کرد بودند رقص کردی(پایکوبی کردی) انجام دادن.مراسم به خوبی و خوشی برگزار شد و اعظم خان(همیشه به همین اسم صداش می کردمخندونک) را به خونه شوهر فرستادیم.بعداز پایان عروسی ساعت 11.30 به رشت برگشتیم وقتی به خونه رسیدیم ساعت 4  صبح بود. عکسها رو بعداً می گذارم.

پسندها (2)

نظرات (2)

مهدیه
31 اردیبهشت 93 5:18
مبارک باشه عزیزم ایشالا دامادی گل پسری براش از کجا لباس خریدی بالاخره؟؟
مامان محمدپارسا
پاسخ
ممنونم مهدیه جون.ایشالاه. لباس رو از خیابان فلسطین از نی نی شاپ خریدم.قبلاً هم ازش خرید کرده بودم و راضی بودم.
مامان روژینا
1 خرداد 93 11:31
تبریک ما رو هم به اعظم خان ابلاغ کن عزیزمپارسای نازم تو عروسی رقصیده دیگه مامانی؟
مامان محمدپارسا
پاسخ
مرسی عزیزم تبریکتون ابلاغ میشه.پسرمون طرف آقایون با بابابزرگش بود و سخت مشغول شیطنت کردن