نی نی ما...شد
سلام عزیز دلم.امیدوارم خوب باشی و از دست من ناراحت نباشی و جات راحت باشه گلم.بعد از اینکه مهمونامون رفتم شکم درد به سراغم اومد خیلی نگران شدم چند بار واست آیه الکرسی خوندم.کمی که آرومتر شدم خوابم برد.صبح باید میرفتم دانشگاه تا با دکتر دانشیان در مورد پایان نامه صحبت کنم.همراه بابا راه افتادیم چند دقیقه ای نگذشته بود که دوباره درد شکمم شروع شد.خیلی دلواپس شدم چون هیچوقت اینطور نبود به بابا گفتم بهتره چند روز زودتر بریم سونو تا خیالم راحت بشه که مشکلی نیست.بی خیال دانشگاه شدیم و مقصد عوض شد.تاساعت 1.30 در کلنیک منتظر بودم دل تو دلم نبود.منم که از انتظار کشیدن متنفرم اونم در این وضعیت.بالاخره آخرین نفر نوبت من شد!!خانم دکتر ه...
نویسنده :
مامان محمدپارسا
10:19