محمدپارسا جانمحمدپارسا جان، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

نفس مامان و بابا

نی نی ما...شد

سلام عزیز دلم.امیدوارم خوب باشی و از دست من ناراحت نباشی و جات راحت باشه گلم.بعد از اینکه مهمونامون رفتم شکم درد  به سراغم اومد خیلی نگران شدم چند بار واست آیه الکرسی خوندم.کمی که آرومتر شدم خوابم برد.صبح  باید میرفتم دانشگاه تا با دکتر دانشیان در مورد پایان نامه صحبت کنم.همراه بابا راه افتادیم چند دقیقه ای نگذشته بود که دوباره درد شکمم شروع شد.خیلی دلواپس شدم چون هیچوقت اینطور نبود به بابا گفتم بهتره  چند روز زودتر بریم سونو تا خیالم راحت بشه که مشکلی نیست.بی خیال دانشگاه شدیم و مقصد عوض شد.تاساعت 1.30 در کلنیک منتظر بودم دل تو دلم نبود.منم که از انتظار کشیدن متنفرم اونم در این وضعیت.بالاخره آخرین نفر نوبت من شد!!خانم دکتر ه...
2 مهر 1391

هفته بیست ویکم

سلام و صد سلام به پسر گلم!چطوری مامانی؟ خوب داری مامانو اذیت می کنیااااااا.چرا اعلام وجود نمی کنی؟چرا تکون نمی خوری؟چرا حست نمی کنم؟!عزیزم همه میگن حالت تهوع فقط تو سه ماه اول هست ولی ما رفتیم تو هفته 21 و داری واسه خودت مردی میشی ومن هنوز این حالت ولم نمی کنه!مگه داری تو دلم چیکار می کنی؟!شاکی نباش پسرم ما دوست داریم.                                               رفتیم واست سرویس خواب سفارش دادیم.رنگش سفید و آبی...
2 مهر 1391

مهمانی و خستگی

سلام به چراغ خونه ی مامان وبابا عزیز دلم امروز از صبح مشغول کارای خونه بودم آخه امشب مهمون داریم.با اینکه بابا نمی خواست من تو زحمت بیفتم کلی بهم کمک کرد و قرار شده شام از بیرون بیاره.بازم کلی کار بود که باید انجام می دادم. مجبور شدم خیلی خم و راست بشم.چکار کنیم دیگه گفتم تو همه کارا با هم هستیم! خیلی عذاب وجدان گرفتم می دونم حسابی اذیت شدی.امروز مامان خوبی نبودم ببخشید گلم.قول میدم دیگه اینهمه خودمو و تو رو خسته نکنم. ...
28 شهريور 1391

هفته بیستم

سلام به امید زندگی عزیزم روزها داره می گذره و تو هرروز بزگتر میشی.ما امروز وارد هفته بیستم شدیم ومن از این بابت خوشحالم و خدای بزرگ را شاکرم.چون تقریبا به نیمه راه رسیدیم. میگن وزنت 320گرم شده و قدت از فرق سر تا باسن 16.5 رسیده  وداری خودتو آماده می کنی بیای چراغ خونه مامان و بابا بشی.من به فدای چراغ خونه بشم. عزیزم نوزده هفته هست که هرجا می رم یا هر کاری که می کنم دو نفری هستیم. من و تو باهم،این روزها کلی باهم حرف می زنیم و واسه آینده برنامه ریزی می کنیم و دنیایی می سازیم .کاش می شد وقتی بدنیا بیای حرفای این روزا یادت بمونه .                &nbs...
24 شهريور 1391

با نی نی دفاع می کنم

سلام به نی نی نازم. حالت خوبه عشقم؟ البته عشق دوم من.آخه عشق اولم بابا جونت هست.بابای خوبی داری وقتی بیای می بینی که چقدر خوبه و مارو دوست داره.قربونت برم الهی دیروزعصر با بابا رفتیم بیرون هوایی عوض کنیم حسابی حوصله ام سر رفته بود.تا فومن رفتیم.اونجا یه عرسک خوشگل واسط خریدم که لباس محلی پوشیده بود.عکسشو برات در ادامه مطلب گذاشتم. راستی امروز دل به دریا زدم و انتخاب واحد کردم. بابات گفت بهتره مرخصی بگیرم.ممکنه نتونم درس بخونم اما من دوست دارم وقتی به دنیا میای من درسم تموم شده باشه و تمام وقت بتونم کنارت باشم.عزیز دلم من این ترم پایان نامه دارم.دوست دارم منو درک کنی و اذیتم نکنی تا بتونم با موفقیت دفاع کنم.نی نی گلم ثابت م...
20 شهريور 1391

نی نی شما چه شکلی خواهد بود؟

خیلی از پدر و مادرها دوست دارن بدونن نی نی شون که قراره تا چند ماه دیگه به دنیا بیاد چه شکلیه! اگه شما هم دوست دارین، نرم افزار زیر رو دانلود کنین و عکس خودتون و همسرتون رو بهش بدید، اونم قیافه  شبیه سازی شده نوزادتون رو بهتون نشون میده!!!!   دانلود نرم افزار تشخیص چهره نوزاد توسط عکس پدر و مادر: http://www.luxand.com/download/BabyMakerSetup.exe ...
20 شهريور 1391

یاد دوستان

دیشب  خونه دوستم سمانه دعوت بودیم.ما دوستان دوره کارشناسی بودیم که دوستیمون رو ادامه دادیم.امیدوارم همیشه پایدار بمونه.حدود 4سالی از اون دوران میگذره و حالا معصومه خانم دختر3ساله به نام حسیبا جون داره که شیرین زبونه.سمانه خانم هم دختر 16ماهه به نام طناز جون داره که حسابی شیطونه و اما مریم خانم  که نزدیک 2 ماهه مامان 2تا دختر ناز به نام آرنیکا و رونیکا شده.من هنوز هم دانشجو هستم و دارم ادامه می دم  واسه همین نی نی من از همه کوچیکتره  عکس بچه ها رو در ادامه مطلب گذاشتم.نی نی جون بهمن ماه از راه می رسی و دخترا  رو می بینی باهاشون دوست میشی...            ...
20 شهريور 1391

آغاز

    همه بر سر زبانن و تو در میان جانی چه مکانی بهتر از جان که تو در میان آنی   امروز این وبلاگ رو ثبت کردیم تا خاطرات و حرفایی که با نی نی مون داریم بنویسیم و بگیم من وباباش عاشقش هستیم و بی صبرانه چشم انتظار . . .                                                                   ...
20 شهريور 1391

آوای دلنشین زندگی

امروز حالم خوب نبود به همین خاطر زودتر از موعد رفتم پیش دکتر .گلم تو الان 17 هفته و 5روز داری و حسابی داری مامان و اذیت میکنی .قربونت برم نی نی خوبی باش! دکتر بعد ازمعاینه و اندازه گیری وزن گفت برو رو تخت بخواب نمی دونستم چیکار می خواد بکنه!چیزی شبیه میکروفن رو روی شکمم گذاشت.کلی روی شکمم چرخوند تا اینکه یهو صدای  خوش آهنگی شنیدم!خانم دکتر که همیشه لبخند به لب داره گفت اینم صدای قلب بچه ت.انشا الله همیشه ی همیشه قلبت همین طور خوش آهنگ بتپه.                               &nb...
20 شهريور 1391